loading...
فرهنگ در ایران، ایلام و ملکشاهی
سلام

درود برهمه شما خوبان:

 از همه دوستان دعوت می کنم که اگر نظری دارند ارئه کنند تا بتوانم وبلاگ را غنی تر کنم.

سپاس

روح اله زیبرم جوانمرد بازدید : 140 شنبه 01 شهریور 1393 نظرات (0)

 

قبیله

به اجتمایی از افراد اطلاق مى شود كه بر اساس خون (جد) و نسبت به همكارى در جهت بهبود معيشت خود دست زده باشند.اصل مشترك درهمه قبيله‏ ها«نژاد»و«سرزمين»بوده است.نيرومندترين چيزى كه در واقع ستون حفظ و تداوم قبيله است و خون و نژاد و وطن را حفظ می کند،عنصر تعصب است.فرد عضو قبيله بايد در حفظ اين رابطه و استحكام و تداوم آن كوشا باشد و حتى از جان و مال خود دريغ نكند.اگر جرمى رخ بدهد،همه قبيله بايد تاوان آن را بپردازند و اگر افتخارى نصيب قبيله بود،همه راشامل می شود.گاه براى تقويت و استحکام، قبايل ضعيف با قبيله ای بزرگتر و نيرومندتر ادغام می شوند،اين امر در زمان جاهليت در ایجاد و تقويت قبايل نقش مهمى را بازى كرده است. به مجرد آنكه قبيله‏ اى با پيمان، خود را در پناه قبيله ديگر قرار می داد،  قبيله نيرومندتر وظیفه داشتكه از تمام شئونات و حيثيات قبيله همپيمان،دفاع كند.

رفتار قبیله ای

رفتار قبیله‌ای با تعصب و نوعی خونگرایی و نژادپرستی همراه است، این در حالی است که به راحتی نمی‌توان از اصالت یک خون و یک نژاد سخن به میان آورد. از طرف دیگر به جای اینکه توافق‌ها براساس قراردادها و یکسری اصول تعریف شده باشد، بیش تر براساس یک میراث از گذشتگان است. رفتار قبیله‌ای همیشه توأم با احساس و هیجان و به دور از عقلانیت است و هیچوقت معیاری برای سنجشی برای عملکرد (خوب یا بد بودن) وجود ندارد.

چگونه قبایل شکل گرفتند

بشر پس از زندگي انفرادي و خانوادگي به ناچار به سوي زندگي فبيله اي روي آورد . تعداي خانواده در يك محل زندگي كرده و احتياجات اوليه و مشترك يكديگر را تامين مي كنند .از مهمترين اين نيازها امنيت در مقابل جانوران وحشي و نيز همجنسان وحشي و هجوم ساير قبايل ميباشد .بنابراين افراد يك قبيله به شدت به اتحاد با يكديگر نيازمند ميباشند . زندگي در خارج از قبيله و بدون چتر حمايتي آن مفهومي ندارد . چه بدون حمايت قبيله يك فرد نخواهد توانست مهمترين ضرورت زندگي يعني امنيت خود را تامين كند . و نابودي چنين فردي تقريبا قطعي است . پيوند هاي ازدواج كه در هر نقطه ويژه گي هاي خاص خود را داشتند در درون قبيله صورت ميگرفتند و پيوند بين خويشان يك امر بديهي و ضروري بود و البته هنوز هزاران سال وقت نياز بود تا تجربه و دانش بشر آسيب ها و معلوليتها ي ناشي از اينگونه ازدواج هاي نزديك و خانوادگي را بداند و قانون تنازع بقا و زنده ماندن قوي تر خود ، كودكان ناقص و ناتوان و يا كم توان را به سرعت از حق حيات محروم ميكرد. آنچه كه اهميت داشت ازدياد جمعيت قبيله و به عبارتي قدرت آن قبيله بود . قبيله همه چيز يك انسان بدوي ميباشد و تمامي هويت او را در بر ميگيرد . اگر به فردي از افراد قبيله تجاوزي از قبيله ديگري صورت گيرد مانند اين است كه به همه افراد اين قبيله تجاوزي صورت گرفته باشد و همه قبيله به دفاع از هم قبيله اي خود بپا ميخيزند و آنچه كه اهميت ندارد بر حق يا باطل بودن هم قبيله ميباشد . اما در روابط داخل قبيله اي راههايي ابتدايي و اغلب بسيار عجيب و غير منطقي به منظور تشخيص فرد خطاكار وجود داشت از جمله خوراندن زهر و يا پرتاب تير به طرفين دعوا تا آنكه بر حق باشد باقي بماند و متجاوز از بين رفته يا مشخص شود! به اتكاي همين قانون حمايت قبيله اي اگر فردي از افراد يك قبيله كشته ميشد بايد فردي از قبيله قاتل در مقابل كشته شود و در غير اين صورت بين دو قبيله جنگي خونين رخ خواهد داد . اين قانون محكم ترين و قطعي ترين قانون قبيله بود . به همين دليل افراد قبايل مختلف تا وقتي كه در زير چتر حمايتي قبيله خود قرار دارند در امنيت بسر ميبرند . و اگر فردي از قبيله اش طرد ميشد يك محكوم به مرگ بيش نبود . مگر آنكه بتواند زير چتر حمايتي قبيله ديگري قرار گيرد .

درون يك قبيله افراد به شدت به عقايد و سنت هاي خود پاي بند مي باشد زيرا هر گونه مخالفت با اين سنتها ميتواند خطر جدايي از قبيله را به همراه داشته باشد و بدون قبيله نيز زندگي مفهومي نخواهد داشت . جادوگر قبيله همه نيازهاي قبيله را برآورده ميكند . از درمان بيماري ها گرفته تا دعا براي بارش باران و يا تشخيص مجرم و خطاكار . كسي را نيز با راي و نظر او ياراي مقابله نيست چرا كه همانطور كه گفته شد بدون چتر حمايتي قبيله زندگي مفهومي نداشت.

خشونت و فقدان آنچه ما عاطفه مي ناميم شايد از ضروريات زندگي بدويان بوده است . چرا كه در اين نحو زندگي انسان كمترين فاصله را از طبيعت وحشي پيرامون خود گرفته بود . كشتن ويا آماده كشته شدن بودن ، امري بسيار عادي بود. در برخي موارد داشتن توانايي كشتن از ابتدايي ترين اموري بود كه يك انسان بدوي ميبايست مي آموخت . حتي در برخي قبايل يكي از شرايط ورود به اجتماع و پشت سر گذاشتن دوران كودكي توانايي كشتن همنوع بود.

در چنين شرايطي آنچه كه ما امروزه عواطف انساني ميناميم هنوز مفهومي نداشت . خلاء هايي كه در اثر كشته شدن اهالي قبيله چه در جنگ ها و چه با بيماري ها و يا عوامل طبيعي پيش مي آمد با تدابيري جبران ميشد . اسير گرفتن و به تملك در آوردن زنان و كودكان قبيله دشمن و يا فرد به قتل رسيده و يا به زنی گرفتن زن برادر درگذشته از جمله اموري بود كه در جوامع بدوي امري عادي بود.

اما همانطور كه بشر تا زماني كه كوچ كردن از يك نقطه به نقطه ديگر را رها نكرده و در محلي ثابت ، ساكن نشد ، نتوانست پاي در مرحله بعدي رشد خود بگذارد . براي صعود به مراحل بعدي رشد و تكامل اجتماعي نيز مي بايست زندگي قبيله اي را پشت سر ميگذاشت . و چنين نيز شد . و هزاران سال مورد نياز سپري شد و كم كم قبايل مختلف به يكديگر پيوستند و عشاير را بوجود آوردند و عشاير نيز روستاها، و روستاها شهرها را بوجود آوردند و بدين گونه بشر وارد مرحله جديدي از زندگي اجتماعي خود شد .در اين ميان گاه اگر اندك فرصتي براي برخي پيش مي آمد بشر ميتوانست در جستجوي نيازهاي غير حيواني جديدي براي خود برآيد . به گفته ويلدورانت در كتاب تاريخ تمدن " توجه فرد به خودش، آزاديو . . . زينتي است كه از مختصات تمدن به شمار مي‌رود؛ در فجر تاريخ بود كه عده‌اي كافي، مرد و زن، از ترس گرسنگي و توالد و تناسل و كشتار رستند و توانستند ارزشهاي عالي فراغت و بيكاري، يعني فرهنگ و هنر، را براي جهان متمدن ابداع كنند"

اينك در اين كره خاكي ما ميتوانيم جوامع مختلفي را با سطوح فرهنگي ، اجتماعي و فني بسيار متفاوت مشاهده كنيم . در اعماق جنگلهاي آمازون هنوز قبايلي بسيار بدوي وجود دارند كه هنوز در مرحله شكار بسر ميبرند و حتي خوردن گوشت همنوع خود . و در نقطه اي ديگر بر سر لغو حكم اعدام حتي براي قاتلين كشمكش وجود دارد . و البته گاه در ميان همين جوامع پيشرفته نيز بسادگي ميتوان مواردي از سنتهاي قبيله اي را يافت .

در بررسی‌های انسان‌شناسی و مردم‌شناسی ایران، مفهوم قبیله در ارتباط با کوچ‌نشینی و عشایر مطرح می‌شود و این مفهوم را با مفهوم ایل مترادف دانسته و بجای یکدیگر نیز به کار می‌برند. به عبارت دیگر مفهوم ایل یا قبیله را نمی‌توان بدون توجه به کوچ یا عشایر تعریف کرد. تبار خویشی و خونی و اشتراکات فرهنگی از ارکان تعریف ایل به حساب می‌آیند. در فرهنگ ایرانی، ایل را شامل گروهی از انسان‌ها با حداقل دو واحد فرعی چون طایفه می‌دانند که به زبان یا لهجه خاصی صحبت می‌کنند، صاحب فرهنگی مشترک هستند که آنها از سایرین متمایز می‌کند، دارای یک واحد اجتماعی منسجم هستند، احساس پیوستگی جمعی دارند و بالاخره، به نام مشترک مشخصی خوانده می‌شوند و یا خود را به آن نام می‌خوانند.

رد تفکر قبیله ای در کلان شهرهای ایران

امروزه در شهر های بزرگي مانند تهران انبوه زيادي ازمردمي با ظاهري تقريبا يكسان و زبان و عرف و سنتي تقريبا مشابه زندگي مي كنند .گرچه اين مردم خود به فرهنگ هاي متعددي تعلق دارند اما همگي ظاهري كم و بيش مشابه دارند. مردمي با پوشش متداول مردمان جديد ، درصد تحصيل كرده هاي بالا ، ظاهري گاه مرتب و رفتاري به ظاهر مشابه آنچه در ساير جوامع پيشرفته مشاهده مي شود. اما اگر كمي دقت كنيم آثار و علائم بجا مانده از فرهنگ ها و سنتهاي قبيله اي را همچنان مي توان در رفتارهاي ما مشاهده كرد .

قبيله درعرب

قبیله نزد علمای لغت و نسب عبارت از جماعت و گروهی است که به یک پدر واحد منتسب بوده و از آن‏ ریشه می‏ گیرند. در بعضی موارد قبیله به مادری واحد منسوب می‏گردد که بعضی از نسابین از پیمان‏ مصاهرت و دامادی که بین قبایل مختلف عرب از قدیم‏ترین ایام بسته شده سخن گفته‏اند.بدین گونه‏ است که از لحاظ بافت اجتماعی و فرهنگی،در بعضی‏ از قبایل عرب ردپای مادر سالاری دیده می‏شود.

قبیله در جامعه عصر جاهلی نه تنها شالوده حیات و بقای تمام پیوستگی‏ های فردی و اجتماعی عرب به‏ شمار می‏ رفت، بلکه تمام ارکان شخصیت و اندیشه او را نیز شکل می ‏داد.در جامعه قبیله‏ های عصر جاهلی، همانند تمام جوامع قبیله‏ای و حتی شدیدتر از آن ها، در تمام حالات اصالت  با قبیله بوده نه با فرد وابسته به‏ آن.

نام بیشتر قبایل عربی بر گرفته از نام حیوانات پیرامون خود بوده است عده ای بر آنند که علت نامگذاری قبایل عرب به‏ حیوانات باید نوعی اعتقاد به توتم در جزیرة العرب باشد این سخن قابل نقض و رد است زیرا هیچیک از مورخانی که از ادیان عصر جاهلیت سخن گفته‏اند اشاره‏ای به توتم پرستی نکرده‏اند.مطلب دیگر این که‏ اعراب گوشت حیوانات را می‏خوردند،بنابراین‏ نمی‏توانسته‏اند به توتم اعتقاد داشته باشند.اصل‏ مطلب این است که قبایل بخاطر تفاؤل،این نامگذاری‏ را داشته‏اند.از آنجا که هر کدام از حیوانات دارای‏ صفت خاصی بوده‏اند که به رغم قبایل،منعکس کنندهء ویژگی آنان بوده،خود را منسوب به آن حیوانات‏ می‏دانسته‏اند.مثلا بنی کلب(فرزندان سگ)خود را واجد صفت وفاداری-که از ویژگی‏های سگ است- می‏پنداشتند.از سوی دیگر اعراب بخاطر انسی که با حیوانات پیرامون خود داشتند علاقه‏مند بودند صفات‏ آنها را در افراد قبیله خود وارد سازند.از همین روی،نام‏ آن حیوانات را برای خود برمی‏گزیدند.

بعضی نام های دیگر برای قبایل عربی:

 بنی‏ یربوع(فرزندان موش)؛بنی اسد(فرزندان شیر)؛بنی‏ ثور(فرزندان گاو)؛بنی حجش(فرزندان الاغ)؛بنی‏ جرار(فرزندان ملخ)؛بنی حمامه(فرزندان کبوتر)؛بنی‏ دبّ(فرزندان خرس)؛بنی ذئب(فرزندان گرگ)؛بنی‏ عنز(فرزندان بز)؛بنی غراب(فرزندان کلاغ)؛بنی فهد (فرزندان یوزپلنگ)؛بنی قرد(فرزندان میمون)؛بنی‏ کلب(فرزندان سگ)؛بنی نمر(فرزندان پلنگ)و...

قبیله گرایی در ایران و ایلام

تمام تاریخ ایران و عرب  با قبیله‌گرایی همنشین است و با توجه رشد تفکرات بشری دارای نوعی دوگانگی نیز می باشد ، یعنی قبیله‌گرایی همزمان با شهرنشینی نیز رشد داشته است! و تا اواخر دوره قاجار شاهد حکومت‌های قبیله‌ای هستیم و بنا به دلایلی 90 تا 95 درصد مردم دارای زندگی قبیله‌ای بودند.

 

 

 

موضوع قبیله‌گرایی یکی از موضوعاتی است که کمتر کسی آن را نشنیده است، این واژه در آزمون‌های سرنوشت‌سازی مانند انتخابات بیش از هر زمان دیگری به گوش می‌رسد، با وجود این‌که نخبگان و عامه مردم از وجود این موضوع آگاهی دارند، اما کمتر به صورت علمی مورد بررسی قرار گرفته است.


قبیله در ایلام قدرت آفرین، هویت‌آفرین و امنیت‌آفرین است!

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 اکنون زندگی ما در ایلام تحت تأثير قبایل است، در مورد این‌که چرا حتی بسیاری از نخبگان هم به راحتی از قبیله‌گرایی دل نمی‌کنند، تصریح کرد: قبیله‌گرایی در ایلام شبیه به خودرويي است كه تا وقتی که بتوانند از آن استفاده کنند آن را کنار نمی‌گذارند، مگر این‌که جریمه یا مالیات سنگین بر آن بسته شود و امکان استفاده از آن وجود نداشته باشد (دکتر سیاوش یاری). وی موضوع مورد بحث را این‌گونه تبیین کرد که اگر من منتسب به قبیله‌ای باشم و در سایه این انتساب می‌توانم رأی بیاورم چرا استفاده نکنم؟ پس هنوز طایفه جوابگوی نیازهای فرد است و تا وقتی که چیزی برای جایگزینی آن وجود نداشته باشد این وضعیت ادامه دارد

 

چرا در ایلام قبیله گرایی در بین نخبه گان هم وجود دارد؟

یکی از دلایل مهم گرایش به قبیله‌گرایی در بین نخبگان را عدم شکل‌گیری نهادهای مدرن دانست و گفت: قبیله در ایلام قدرت آفرین، هویت‌آفرین و امنیت‌آفرین است و تا زمانی که به دلیل عدم شکل‌گیری نهادهای مدرن، از این ویژگی‌ها برخوردار باشد نباید انتظار داشت از جامعه رخت بربندد.

 

 

اکنون ما به جایی رسیده‌ایم که رفتار سنتی‌مان در مقابل رفتار نوین قرار گرفته است و نه مدرن هستیم و نه سنتی، یعنی گرفتار تناقضی شده‌ایم که از خصوصیات جهان سوم است و ما مجبوریم در تناقض زندگی کنیم که باید برای حل این تناقض چاره‌اندیشی کرد. ما می‌خواهیم یک سری مولفه‌های سنتی‌مان حفظ شود و از طرفی هم می‌خواهیم ادعاهای مدرن را در جامعه پیاده کنیم و این تناقضی است که سالیان سال است از زمان آشنایی با مدرنیته با آن روبرو هستیم.

                                             عوامل عقب ماندگی در ایلام (فلاحی، س)
توسعه را چه از منظر اسلام و چه از منظر مکاتب و فرهنگ های غربی نگاه کنیم واجد یکسری مبانی عقلایی و ثابت است که نمی توان به بهانه خاص گرایی و مسیرهای متفاوت توسعه آن ها را نادیده گرفت . یکی از این مولفه های ثابت و عقلایی، مدیریت استراتژیک است یعنی استفاده از منابع بالفعل و تلاش برای بالفعل کردن منابع بالقوه ، یعنی استفاده از نیروهای متخصص و تلاش برای انفکاک کارکرد و جلوگیری از تداخل کارکرد . مع الاسف این بعد از توسعه یکی از حلقه های مفقوده در استان ایلام است . مدیریت در این استان فاقد عمق استراتژیک است و در این مدیریت نه از روی زمین ما ( منابع انسانی ) و نه از زیر زمین ما ( منابع زیرزمینی ) درک درستی وجود ندارد . در این مدیریت به جای کنترل بحران ، خود در ایجاد بحران نقش آفرینی می کند ، به جای تعامل ، چالش برانگیز است و به جای حاکمیت عقلانیت بر آن ، یک شور سهم خواهی در آن موج می زند . معیارها و متغیرهای حاکم بر آن بیشتر مبتنی بر انتساب و نسب محوری و قبیله گرایی است و کمتر برای ویژگی های اکتسابی و فردیت شخص احترام قائل می شوند این مدیریت مانع بزرگ تحرک اجتماعی است . در این مدیریت یک روح دوئیت ساز ، حاشیه و متن ساز ، خودی و غیر خودی ساز و مبتنی بر تقابل های پایگانی وجود دارد که در آن فضایی برای بسیاری از مردان متعهد و متخصص و زنان توانا نیست . زنان حاضران همیشه غایب این عرصه هستند ، مع الاسف دال مرکزی این مدیریت شایسته سالاری نیست و تا زمانی که نوع نگاه و فرهنگ خاص حاکم بر عزل و نصب ها و تقسیم فرصت ها و ثروت ها عوض نشود ، ما همچنان در عرصه ای که می توان آن را عرصه فقدان تصمیم و تدبیر نماید خواهیم بود . پس یکی از راههایی که می توانداستان را در مسیر توسعه قرار دهد حاکم شدن مدیریت استراتژیک بر آن است .

نمی توان به بهانه این که تمام دنیا اشتباه می کند و فقط ما می فهمیم به مردم آدرس غلط داد . در جهان پیشرفته نیروی انسانی متخصص کارامد و واجد آگاهی یک فرصت است و حضور توامان و مبتنی بر عقلانیت زن و مرد در کنار هم و برای پیشرفت و توسعه ، مسیرهای مسدود توسعه را باز می کند ، ایلام هم از این قاعده مستثنی نیست ، نمی توان به بهانه این که ما متفاوتیم و چشم ها را باید شست و جور دیگر نگاه کرد نیمی از جمعیت را نادیده گرفت و فرصت های حضور و بروز را از آن ها گرفت . نمی توان از دنیا برید و دور خود حصار کشید عصر ما عصر متفاوتی است ، عصر اطلاعات ، ارتباطات و وابستگی ها ی متقابل است نمی توان ایلام را با مولفه های کاملاً منسوخ و تاریخ مصرف گذشته مدیریت نمود . نمی توان به سبک قدیم "دیواخان" درست نمود و "لا مردان" و "لاژنان" در آن تعبیه کرد و امر نمود زنان فقط برای پذیرایی حق ورود به لامردان را دارند . نمی توان با نگرش هایی که حامل سلطه هستند به پیش رفت ، نمی توان تغییرات جهانی را نادیده گرفت و سر را عین کبک زیر برف فرو برد . اگر هم بخواهیم دیگر نمی شودچون به قول انگلیسی ها جن از بطری پریده است . زنان در سایه انقلاب اسلامی به آگاهی و شعور سیاسی رسیده اند ، مطالبات خاص و عام دارند . یکی از مطالبات آنها حضور فعال در عرصه قدرت است . هم دانایی و هم توانایی ورود در این عرصه را دارند . زنان به خاطر ویژگی های عاطفی و روحی خود می توانند یک حامی و پشتیبان خوب برای توسعه پایدار باشند .

نگاه من به زن و حضورش در عرصه مدیریت یک نگاه مبتنی بر جنسیت و یا به عبارت دیگر زن گرایانه نیست بلکه یک نگاه واقع بینانه است . این نگاه مبتنی بر این باور است که زنان باید به خاطر توسعه استان وارد عرصه مدیریت شوند نه به خاطر زن بودنشان . متاسفانه هر چه در این استان تغییر و تحول رخ می دهد ؛ نمایندگان تغییر می کنند ، استاندارها عوض می شوند ، آمد و شدها زیاد و کم می شود چیزی که تغییر نمی کند جایگاه زنان در عرصه قدرت و مدیریت است . انگار یک جبر تاریخی بر آن حاکم است . سرنوشت محتوم و لایتغیری که توسط صاحبان قدرت یعنی مردان بی مسئولیتی که به ناحق و به صرف وابستگی های سیاسی ، گروهی و قبیله ای به قدرت رسیده اند رقم زده شده است هر چند که هستند مردان مدیری که به خاطر داشته های علمی ، تخصصی و شخصیتی خود در مسند مدیریت قرار گرفته اند ، امام کم اند ، دوران مدیریتشان کوتاه است ، به تفکرشان وقعی نهاده نمی شود و انگار وصله ی ناجور در این استان هستند .با این شرایط دور نمای حضور زنان در عرصه ی مدیریت خیلی امیدوار کننده نیست.باید به خود تکانی داد ، دنیای پیشرفت و توسعه را رصد نمود . متاسفانه در کنار نگاه حذفی و مرد سالارانه به زنان ، تسلیم شدن خود زنان به این شرایط نیز مشکل را مضاعف نموده است . البته این تسلیم ، تاریخی است و یک عقبه طولانی دارد . از دیر باز در گفتمان های مسلط نرینه گرایی وجود داشته است . زنان در قالب تعاریف گفتمان های مرد سالار فرو رفته اند و باور کرده اند جنس دوم هستند ، به یک جمعیت خاموش و راکد بدل شده اند ، در آنها شور کوشندگی نیست و این حادثه تلخ کاملا به ضرر استان است و باید از این اتفاق نامیمون به شدت ترسید .

در پایان به نظر من اگر میخواهیم استانمان کمی از جایی که هست و در شان آن نیست رهایی یابد باید از تمام نیروهای توانا و واجد شعور و فهم مدیریتی و تصمیم گیری استفاده نماییم . استان در بحران مدیریت دست و پا می زند ما باید سه ضلع عقب ماندگی این استان را از بین ببریم که عبارتند از قبیله گرایی ، سیاسی بازی و زن ستیزی .تعجب

 


 

درباره ما
Profile Pic
درود بر شما عزیزان: با توجه به نقش اساسی فرهنگ در پیشرفت یک جامعه در این وبلاگ سعی شده است از تأثیر مثبت و منفی پارامترهای مختلف فرهنگ بحث شود. در این میان قبیله گرایی و نژادپرستی نقش شاخصی را ایفا می کنند. خصوصا در جریان انتخابات باعث پیروزی افراد نالایقی شده که در مجلس و یا سایر شوراها توانایی ابراز وجود هم ندارند. امیدوارم افراد فرهیخته و آگاه به مسائل جامعه وارد میدان شده و برای حل این معضل چاره ای بیاندیشند. بنده نیز به عنوان یک فرهنگی به نوبه خود و از این طریق از همه افراد جامعه دعوت می کنم برای ریشه کن کردن این معضل پا پیش بگذارند.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما در مورد قبیله گرایی چیست
    چگونه می شود نژاد پرستی و قوم گرایی را در ایران ریشه کن کرد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 17
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 26
  • باردید دیروز : 30
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 88
  • بازدید ماه : 1,856
  • بازدید سال : 11,481
  • بازدید کلی : 47,173
  • کدهای اختصاصی

    Hello World !